بیش از ۲۰۰ پرونده در فیفا داریم/ برانکو در ماه رمضان، فقط در خانه غذا میخورد

رئیس اسبق فدراسیون فوتبال با بیان اینکه ایران بیش از ۲۰۰ پرونده در فیفا دارد، گفت: قرارداد ویلموتس را چرا شُل بستید؟
به گزارش پیشرو اسپرت، محمد دادکان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال میهمان برنامه این هفته «دست خط» بود.
متن ذیل ماحصل سوالات مطروحه از وی و پاسخهایش است.
*در این ایام بعد از گرانی بنزین، اتفاقات تلخی افتاد و ناراحتکننده بود. آقای دادکان در این ایام به چه چیزی فکر میکرد؟ چه ناراحتیها و چه دغدغههایی داشت؟
درست است که یکسری مسائل پیش آمد و تخریب هم انجام شد، اغتشاشگری هم شد، من بعد از ۴۰ و خردهای سال معلمی، از ۵۶ تا الان، دیگه در این قشر مردم هستم و در بازار هم به خاطر شغلی که دارم، هستم و در دانشگاه و ورزش هم هستم. من تقریباً همه اقشار را میبینم. یک جوان را آمار بگیرید. از ما چه چیزی میخواهد؟ اشتغال، ازدواج، تحصیل، مسکن! ما برای اینها چه کار کردهایم؟ روزی که میخواستم ازدواج کنم، پدر خانمم از من میپرسید خانه داری؟ شغلت چیه؟ گفتم اینهاست. حالا جوان میآید، من خودم هم دختر دارم. سوال میکنید که مسکن دارید؟ خیر. حقوق شما چیست؟ یک میلیون و ۵۰۰-۴۰۰ هزار تومان است. مدرک چیست؟ فوق لیسانس. چند سال میخواهیم بگوییم امریکا اجازه نمیدهد کار کنیم؟ انگلیس و فلان هستند. همه اینها درست است، اما ما چه کار کردیم؟ با یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان حقوق، کدام زندگی میچرخد که با افتخار در تلویزیون میگوییم ما حقوق را ۲۰ درصد بالا بردیم.
من از شما به عنوان جوان سوال میکنم آن ۲۰ درصدی که بالا بردیم در یک حقوق میانگین ۳ میلیون تومانی چقدر میشود؟ ۶۰۰ هزار تومان میشود! یعنی حقوق سه میلیونی را سه میلیون و ۶۰۰ هزار تومان کردیم. ۲۰ درصد افزایش دادیم. در اقلامی که در جامعه اضافه شد. در برخی اقلام ۵۰ درصد قیمت افزایش داشت. ۲۰ درصد به حقوق او اضافه کردید و باید ۴۰۰ هزار روی این بگذارد تا نسبت به سال گذشته مخارج زندگی او بچرخد. بنزین هم گران میکنیم، تمام اقلام زندگی، همه را گران میکنیم. خب ما چطور بگوییم آن جوان پا جلو بگذارد که هر جوانی آرزو و آمالهایش مانند خود من که جوان بودم، مانند شما که جوان هستید، مسکن داشته باشید، تحصیلات داشته باشید، شغل خوبی داشته باشید، درآمدی داشته باشید که بتوانید ازدواج کنید. اینها را نداریم بدهیم.
*به عنوان کسی که با قشر دانشجو و اقشار مختلف ارتباط دارید، این همه رهبری معظم انقلاب در این ۱۵ – ۲۰ سال اخیر روی اقتصاد مقاومتی تاکید کردند، روی درونزا بودن و روی پای خود ایستادن تاکید کردند. چرا نمیشود؟ این همت وجود ندارد یا اینکه به نوعی از بیرون برنامهریزی برای ما میکنند؟ مشکل اساسی ما الان مشکل استقلال اقتصادی است. چرا این نمیشود؟
الان خیلی راحت و ساده بگویم؛ حضرت آقا میفرمایند اقتصاد مقاومتی؛ من به عنوان یک شهروند این سوال را همیشه دارم که این پولها چه شد؟ کجا رفت؟ چه هزینههایی شد؟ سهم مردم از این درآمدهای نفتی چیست؟ این پرسشی را اگر کسی بکند ضدانقلاب است؟ شما ببینید چند هزار شهید دادیم؟ ۴۰۰ هزار شهید دادیم که بخشی برای جنگ و بخشی در مسائل دیگر و در مدافعان حرم. حالا یک محاسبهای انجام دهیم؛ از این ۴۰۰ هزار نفر کدام یک فرزندان مسئولین بودند؟ حالا پدر و مادر هستند اذن نمیدهند که بچه برود ولی رانتها هم به این بچه ندهید. اجازه ندهید آن ادا و اطوارها را دربیاورد. چطور به او اجازه میدهید سر از کانادا و انگلیس و فرانسه و آمریکا دربیاورد. بچه من میرود کار یاد بگیرد تا به جامعه خدمت کند. همان خدمتی که شما کردید بچه شما هم میکند!
خدا شاهد است که بهتر از این مردم که به دین خود و نظام خود وفادار باشند کسی نیست. هیچ کسی را پیدا نمیکنید؛ مردم ناراحت هستند. شما کجا نشستهاید؟ امروز کجا نشستهاید؟ مردم قبول میکنند شما از جنس مردم هستید؟ این را نمیپذیرند. به خدا در هیچ جای دنیا گیر نمیآورید، این مردم زیر این سختیها نسبت به نظام خود وفادار باشند.
*با همه این سختیهایی که آقای دادکان بیان میکند و درددلهایی که میکند، بالاخره شما از کسانی بودید که در زمان انقلاب بودید، دستیگر شدید، یک سال زندانی شدید. ۲۰ ساله بودید
۲۲ ساله بودم.
*پشیمان هستید؟
نه. چرا باید پشیمان باشم؟
*چرا؟
یکی از مسئولین فعلی که بعد از این جلسه خدمت شما میگویم، به من اطلاعیهای داد و وقتی از اردو بیرون آمدم آن را پخش کردم و گرفتار شدم. خدا شاهد است همان آقایی که در آن اتاق آمد و یک تقهای به من زد و دست من را به تختخواب بسته بود، در همان اردوی تیمهای ملی که میخواستند المپیک بروند و تیم ملی دانشجویان و امید بود – میخواهم این را دین ما به من یاد داده است – خدا شاهد است وقتی انقلاب شد سراغ من آمدند و گفتند ایشان با شما این کار را کرده است. گفتم نه، من اصلاً ایشان را نمیشناسم. نرفتم بگویم این آدم با من اینچنین کرده یا تقهای به من زده است.
*الان با همه مشکلات وضعیت نسبت به قبل از انقلاب چطور است؟
ما هم نتوانستیم آمال و آرزوهای مردم را برآورده کنیم.
*یعنی به نقطه مطلوبی که باید نرسیدیم.
بله. به آن نقطه مطلوب در این ۴۰ سال نرسیدهایم، ولی من اینجا یک خاطره را باید بیان کنم. خدا شاهد است وقتی برای تیم ملی ایران قبل از انقلاب ۵-۴ بار انتخاب شدم، آن زمان کمکمربی تیم ملی اتاق من میآمد و میگفت این گرمکن را بگیرید، برای تیم ملی و تمریناتت باشد و این گرمکن را برای نماز خواندن بگیرید. اسمش را بگویم. همایون شاهرخی که وقتی من رئیس فدارسیون شدم ایشان را به خاطر آن سجایایی که داشت دعوت کردم تا مدیریت تیمهای ملی را داشته باشد. یعنی میدانست من و امثال من برخی رعایتی میکنیم میگفت دو گرمکن میدهم تا با یکی نماز بخوانید و با یکی تمرین کنیم. نه در راس همان آدم باشد. همان زمان هم روحانیت ما باعث تقویت دین بود.
*از لحاظ پیشرفتهای مختلف چه چیزی به دست آوردیم؟ واقعاً پیشرفت داشتیم؟
بله، در بخش پزشکی، صنایع دفاعی و … البته دنیا هم با ما خوب نبوده است. در منجلابی بودیم و آنها میخواستند برای ما درست کنند ولی ما مسیر را درست رفتیم. آنها میخواستند ما را در باکسی که خودشان دارند، قرار دهند و ما در این باکس نرفتیم و روی پای خود این پیشرفتها را به دست آوردیم ولی خیلی چیزها را میتوانستیم به دست بیاوریم.
*و میتوانیم.
و میتوانیم. چرا نتوانیم؟ ولی افرادی که هستند بپذیریم …
*قبول دارید این جمله را که سیاسیبازیهای بیهوده ما را قدری عقب انداخته است؟
بله. ملاحظهکاری! قبلاً برای دوستان شما مثالی بیان کردم، قطعاً من هم ناراحت نمیشوم. بزرگترین دانشکده معماری برای دانشگاه شهید بهشتی است. ما ۲۲ ناحیه شهردار و ناحیه شهرداری داریم.
*الان استاد دانشگاه شهید بهشتی هستید؟
بودم. ۳۵ سال استاد بودم و الان بازنشسته شدم.
*بالاخره شهید بهشتیای هستید.
بله. این دانشکده معماری که عمران، شهرسازی مغزهایی دارد یک نفر در یک ناحیه شهر شهردار شده است؟ مثلاً ورزش را در نظر بگیرید. وزیر ورزش فعلی مصاحبه کرده و گفته اصلاً درباره من نگویید به ورزش بیایم. من اصلاً در ذهنم این را ندارم و نمیآیم. بعد وزیر میشود. رئیس کمیته ملی المپیک به خود من گفت آقای دادکان سابقه بدهید. من هم یکی از آنهایی بودم که کاندید بودم.
*اصلاً بعد از انتخابات ۹۲ آقای روحانی یکی از نامزدهایی که همیشه برای وزارت ورزش اعلام میشد، شما بودید.
بله.
*حتی شنیده شد و خودتان هم رفته بودید یک جلسه هم در مرکز بررسیهای استراتژیک آن زمان مجمع تشخیص با آقای ربیعی سخنگوی فعلی، آقای صالحی امیری داشتید. چه شد؟
در خلال این جلسه هم آقای کلانتری وارد جلسه شدند.
*آقای کلانتری که الان محیط زیست هستند.
بله. وارد شدند و این کلام را هم استفاده کرد و گفت این آقای دادکان فکر نکنید فوتبالی است، ابتدا این با پدر خود باستانی کار هستند.
*چطور شد نهایتا؟
گفتند اسامی و سابقه بدهند و بررسی میکنیم.
*بعد گفتند آقای رئیسجمهور ۵ شاخصه در نظر گرفتند برای کسی که میخواهند وزیر ورزش شود.
بله، چند شاخصه ارائه دادند که آقای رئیسجمهور ۴ شاخصه بیان کرد. اینها را آقای ربیعی و آقای صالحی امیری در اتاق گفتند که آقای رئیسجمهور ۴ شاخصه گذاشته است. یکی متخصص بودن است. دوم اینکه خوشنام باشد. سوم اینکه با فساد موجود مبارزه کند. چهارم خصوصیسازی بود. این ۴ مشخصه را آقای رئیسجمهور گفتند. بعد ما فهمیدیم این دو نفری که الان هستند همان شاخصهها را دارند؛ هیچ کسی ندارد. (با لبخند). این حرف بدی است؟
*شما هم گفتید میدانم آن دو مورد را دارم یعنی مبارزه با فساد و …
گفتم انجام دادم. خصوصیسازی کردم و علاقه به این هم دارم. با فساد هم همه میدانند مبارزه کردم و ایستادم. خوشنامی و تخصص را درباره من از مردم باید پرسید. دوست دارم همین جا بنشینید و از مردم بپرسید. این شاخصهها را به من گفتند و من از در بیرون آمدم. بعد فهمیدیم که فقط این ۴ شاخصه در این دو نفر وجود دارد. یعنی این حرف بدی است؟
*بعد مقایسهای هم با آقای احمدینژاد کردید. گفتید او معلوم بود و میگفت من رفقای خود را میگذارم.
نه، گفتم رفقای خودش را میگذاشت و پای این هم میایستاد. شماها جایی را برای کسان دیگر کاندید میکنید و بعد خودتان را میگذارید. برای چه اصلاً میآورید؟ مانند احمدینژاد بگویید من آقای ایکس را میگذارم و پای این هم ایستاد.
*آقای دادکان چون خیلی در این مدت در برنامههای مختلف درباره قضیه ویلموتس و تیم ملی صحبت شده، ولی الان این اتفاقی که برای سرمربی استقلال افتاد و بعد برای تراکتور این اتفاق افتاد. شاید نباید این جمله را استفاده کنم ولی یک نوع آشفتگی و بلبشو دارد اتفاق میافتد که برای کشور خوب نیست. یعنی هیچ محاسبهای نمیشد کرد؟ بعد الان خیلیها سوال میکنند استراماچونی نشد، چرا الان کالدون میشود؟ یا چرا ویلموتس نشد؟ چطوری است این؟
ببینید، خدایی دست روی جایی گذاشتید که همه مردم این را میدانند، ولی نمیتوانند بگویند. بابا آبروی ما را بردید! خدا شاهد است هر جایی میرویم این را میگویند. بابا این مملکت برای خود قوامی دارد. این مملکت برای خودش خیلی احترام داشته و الان کمتر شده است. اینها هر کدام میروند، میدانید چه بازتابی دارد؟ من از اینجا میروم، به ایتالیا میروم و یک مصاحبه میکنم و همه میخوانند. از اینجا میروم، به پرتغال میروم و یک مصاحبه میکنم و همه میخوانند. به بلژیک میروم، و یک مصاحبه میکنم و همه میخوانند. آخه یکی یا دوتا !
شما شاید ندانید من به شما بگویم که ۲۰۰ و خردهای پرونده در فیفا داریم. اصلاً فیفا رسیدگی میکند. هر کسی مقابل ما بایستد رای را به او میدهند. میگوید این بررسی کردن برای جایی است که در طول سال یک پرونده داشته باشد، نه ۲۰۰ پرونده در فیفا داشته باشیم. از مربی، بازیکن، داور و همه شکایت داریم. ویلموتس را آوردید و قرارداد بستید و این قرارداد را چرا شل بستید؟ ما هم قرارداد بستیم.
*آن هم بعد از قصه کیروش! اصلا قرار نبود این اتفاقات تکرار شود.
قرارداد میبندد و آنجا شکایت میکند و میگیرد. همین مربی استقلا، آمده مردم را خوشحال کرده و مردم را جمع کرده است. دلسوزی میکند. تحت آن فشارها بود و نرفته است. نتوانستیم پول او را بدهیم. چه توجیهاتی داریم؟ برادر من الان در بازار کار میکند. الان مسئولین بروند این را بررسی کنند، یک دلار ۴۲۰۰ تومانی استفاده نمیکند. جنس هم از خارج میآورد و رای خودش اعتباری در بازار دارد. از جاهای مختلف نسبت به جنس خود میآورد. چطور کار میکند؟ مگر یک قران و دو زار است؟ میلیارد تومان به حساب آنها از طریق صراف میریزد. شما نمیتوانید پول اینها را بدهید؟ آقا اگر نمیتوانید بروید. چقدر این مملکت باید جور شماها را بکشد؟ کسی هم نیست که بیاید کار را بگیرد و بگوید برای چه این همه اتفاق میافتد. به خدا مسئولین ورزش از اتاق خودشان بیرون نمیآیند. وقت هم به کسی نمیدهند که ببینند چه خبر است. من دلم میسوزد. به خدا ضربان قلب من الان تغییر کرد. این مطالب را پخش کنید. ۳۸ تا دوپینگی در یک سال دارید.
*در فوتبال؟
در ورزش؛ فوتبال هم هست. ۱۳ نفر از این مملکت رفتند. در تیمهای خارج بازی میکنند. اگر یک مسئول ورزشی سر تیمی که اعزام میشود برود، تیمی که جایی میرود که میدانند آن رژیم غاصب هم هست. این اعتقاد ما است و نمیتوانیم از این بگذریم. مگر دست من و شما است که بگوییم کشتی بگیرید و نگیرید یا بازی کنید یا بازی نکنید؟ تصمیمی گرفته شده و خود من هم همین کار را کردم، با تیم ملی دانشجویان در فنلاند. ما را شب دعوت کردند. الان صدای من را آقای مرصاد حمیدی میشنود. آن مهمانی را رفتیم.
*در فنلاند؟
بله. گفتم آقای فلانی و فلانی فردا بازی دارید. چه کار میکنید؟ گفتند ما اصلاً نمیآئیم و قرار است فردا برای خرید برویم. خدا شاهد است اتوبوس ایستاد و بچهها را راهی کردم و با آنها برای خرید رفتیم. یعنی چه؟ یعنی شترسواری دولادولا؟ تا چند وقت با هم بازی کنیم؟ اعلامیه بدهید، نه رئیس فدارسیون را محروم کنید، نه فدراسیون را محروم کنید، اینکه میگویید مسئولین باید چه کنند باید این کار را کنند. آقا ما با اینها هیچ طوری بازی نمیکنیم. این اعتقاد ما است و شما هم ما را محروم کنید. رفتم و آنها دیدند ما تیمی هستیم که مسابقات جهانی امتیاز میآوریم و در فوتبال و فوتسال همه دوست دارند با ما بازی کنند. دوباره هم دعوت کردند و رفتیم.
*به نظر شما سرانجام تیم ملی چه میشود؟
هیچ راهی ندارید. او زودتر رفته و نامه را نوشته و وکیلهایش را هم فرستاده است.
*یعنی اینکه الان فدراسیون میگوید همه غرامت را به ویلموتس نمیدهم، باید بدهد؟
غرامت را میگوید نمیدهم. متوجه نشدید. نمیگوید اصل پول را نمیدهم. یعنی این الان شکایت میکند، آنها میگویند روزی این میزان باید ضرر و زیان این را بدهید همانند آریهان که به ایران آمد. با ۲۰۰ هزار دلار میرفت، ۳۸۰ هزار دلار گرفت. آن آقای نجفزاده در برنامهای به من گفت آقای دادکان به شما نوستراداموس میگویند. هر چه میگویید درست درمیآید. گفتم خدا شاهد است این نیست. گفتم من نوستراداموس نیستم، بابا دودوتا چهارتا است، کنار هم میگذارید.
شما قرارداد میبندید باید پائین آن بنویسید رعایت این موارد اخلاقی با ماست. خلاف کنید این مقدار کم میکنم. از قرارداد کم میکنم و بعد مینویسید این توافق دو طرفه است. مرضیالطرفینی مانند فیفا هم نیاز نیست. شما رعایت نکردید من کنار میگذارم، من رعایت نکردم شما کنار بروید.
*بر اساس قواعد فیفا میتوان این کار را کرد؟
بله. فیفا یک برگهای دارد که قراردادها بر اساس آن بسته میشود، ولی در کلمبیا کیروش با ایران قرارداد میبندد شما میتوانید زیر آن یک تبصره اضافه کنید و بگوئید اینجا کشور من است. این شرایط را دارد و باید اینها را رعایت کنید. مگر برای برانکو این کار را نکردیم؟ البته خود برانکو مبادی آداب بود. الان شاید صدای من را نشنود و یا شاید به او بگویند. در قرارداد برانکو نوشتیم ولی ایشان مبادی آداب بود. ماه رمضان ما به کنار من روزه بود. نه اینکه روزه باشد. خانه خودش غذا میخورد تا دوباره به خانه برود.
*قبلاً گفته بودید اگر کیروش برود تنها گزینه خوب خارجی برانکو است. الان هم همین اعتقاد را دارید؟
بله. برانکو خوب است ولی الان برانکو یک مشکلی دارد که شنبه مصاحبه با روزنامهای کردم گفتم که استقلالیها با برانکو نمیتوانند خوب باشند. پرسپولیسیها این را بدانند، برانکو را از ایران فرستادند رفت که برانکو را برای تیم ملی بیاورند، اما شما تماشاگر پرسپولیسی را هم از دست میدهید. تیم ملی که تماشاگر پرسپولیس و استقلال نداشته باشد، ضربه میخورد.
*خب راهکارش چیست؟
من شنیدم پیشنهادی به او دادند پیشنهاد مجذوبی برای او نبوده، قبول نکرده است که بیاید. ما هم از سوی دیگر میگوییم با این حرف زدید، وکلای ویلموتس شکایت میکنند که اینها با کس دیگری گفتوگو میکنند و تمام حق و حقوق من را باید بدهید. توافق با ایشان بوده و غرامت از اینجا به بعد است. پول او سرجای خودش است. میگوید من را نمیخواهید باید پول من را بدهید.
*در انتهایش چه خواهد شد؟
هیچی. شما باید پول او را بدهید و یک پول هم بدهید که برانکو بیاید.
*یعنی برانکو قطعاً میآید؟
پول بهتر بدهند چرا نیاید؟ ایشان برای چه از اینجا رفت؟ عربستان به او پول خوب میداد.
*شما با مربی ایرانی موافق نیستید؟
من به عنوان نفر اول، نه. البته این را بیان کنم که آقای تاج دارد زحمت میشد و در حد توان خود و بیشتر هم مایه میگذارد ولی اینجا وزارت ورزش هم کنار او هست که روی تک تک تصمیمات ایشان انگشت میگذارد؛ این وسط گیر افتاده است. این را باید نسبت به آقای تاج بیان کنم. با من هم حرف زده است. زمانی که کیروش میخواست برود با آقای تاج گفتم اجازه نده کیروش برود. به دلیل اینکه کیروش به درد میخورد. گفت تصمیم من این است ولی آقای دادکان وزارت ورزش به من فشار میآورد که این برود. خب کیروش رفت، یکی دیگر را آوردیم. اگر پول او را در دو سال دادیم، پول این را در ۶ ماه دادیم.
*تازه شمایی میگفتید کیروش را از دست ندهید که نسبت به برخی رفتارهای کیروش انتقاد داشتید.
بله. همه جا میگفتم. کیروش نباید برود چون دلم برای فوتبال کشورم میسوخت. میگفتم به کیروش اختیار زیادی دادید. خودش تیم تعیین میکند و با چه کسانی بازیهای تدارکاتی داشته باشد.
*در همان چارچوبی که شما برانکو را جریمه میکنید که چرا حرف زدید، چرا مصاحبه بدون هماهنگی کردید …
مصاحبه نه، چرا اسامی در روزنامهها رفت بدون اینکه ما ببینیم.
* مصاحبه هم با هماهنگی شما انجام دهد.
بله. این را هم نوشته بودیم ولی مصاحبه نکرد. آن روزی که به آقای برانکو گفتم اسامی را به روزنامهها داده بود. سر یک جریانی بود میخواستیم به کرواسی برویم. کرواسی پول خوبی میداد و تیم سوم دنیا بود. از ما دعوت کرد و رنکینگ تیم ما در آن زمان ۱۵ بود. خیلی جاها رفتیم و بازی کردیم، کره و انگلستان و …
*آلمان را اینجا آوردید.
بله. با کراواسی در زمین کرواسی بازی کردیم، جمعیت هم زیاد بود. به آنها گفتیم این مقدار به ما بدهید و ۵۰ بلیط هواپیما و هتل ۵ ستاره بدهید، ما میآئیم. کراواسی قبول کرد و اماده رفتن بودیم، آقای برانکو پیش من آمد و گفت میشود تخفیفی به … ما پول می گرفتیم و بازی میکردیم. هر جایی میرفتیم پول میگرفتیم چون رنکینگ فیفا ارزش تیمها را مشخص میکند. میگوید تیم اول فیفا ۸۰۰ هزار دلار تا یک میلیون دلار میتواند بگیرد، هر جایی که برود که امروز بلژیک است.
برای ما که تیم پانزدهم بودیم ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار دلار نوشته بود. ما این پول را از کرواسی تقاضا کرده بودیم و حتی ایتالیا رفتیم بازی کنیم پول گرفتیم. با تیم آ اس رم قراردادی که بستیم گفتیم این مقدار میگیریم و همه را بچههای فدراسیون دربیاورند و به شما بدهند. برانکو به من گفت میشود به کرواسی تخفیف دهید؟ کشور من است؛ گفتم بله میشود. همین الان امور مالی را صدا میکنم، این مقدار دلار از کرواسی نگیرم. خوشحال شد. امور مالی آمد و گفتم این مقدار از کرواسی نگیرید ولی از حقوق برانکو کم کنید و روی پول فدراسیون بگذارید. یکباره گفت چرا من؟ من هم گفتم چرا من؟ (میخندد) شما به کشور خود خدمت میکنید از حقوق خودتان خرج کنید. من هم میخواهم به کشورم خدمت کنم و این مقدار میگیرم. محکم سر این حرف ایستادم. گفت نه، از کرواسی بگیرید. (میخندد)
*جدی؟
بله. گفتم یک قران کم نمیکنم. این حق ما است و تیم پانزدهم دنیا هستیم و میتوانیم این مقدار بگیریم و گرفتیم. شما میتوانید از فوتبال پول دربیاورید. الان صدای ما را هم میشنوند. آقای مهرعلیزاده در برنامه شما بیاید و بگوید، آقای افشارزاده از کمیته ملی المپیک… ۴ سال و خردهای رئیس فدراسیون بودم یک قرون از کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش نگرفتم. بیلان سالانه که میدادند جلوی فدراسیون فوتبال صفر مینوشتند. یک قرون نمیگرفتم. ۵ میلیارد و ۶۰۰ میلیون در فدراسیون فوتبال گذاشتم و رفتم.
*در جایی گفته بودید از روی کلاه بچهها هم پول در آوردم.
بله. به راحتی از روی جوراب هم پول درمیآوردم. اولین قرارداد در فوتبال ایران را یک میلیارد و ۳۱۰ تومان نوشتم که روی سینه خودمان «ایرانول» بزنیم. همه مانده بودند. پیراهن تیم ملی ۵۰ میلیون بود. ما یک میلیارد و ۳۱۰ تومان قرارداد بستیم. چرا نمیشود پول درآورد؟ به راحتی میتوان این کار را کرد.
*حتی در این شرایط تحریم ؟
بله.
*جالب است که در مورد پوما چطور توانستید این کار را کنید. چون با آدیداس نتوانستند قرارداد درستی ببندند. پوما چطور شکل گرفت. میگویند یک نفر آنجا بود کارسازی کرد. درست است؟
خیر. اصلاً و ابداً اینچنین نبود. پسر آقای رفیقدوست را آورده بودم و کار خارج از ایران ما را انجام میداد و در این کار هم تبحر داشت. پوما را به لندن آورد. در کمپ تیم ملی انگلستان بودیم. به یاد دارم تیم ملی چه بود. کمپ تیم ملی انگلستان را برای ما گرفته بودند که آنجا سه بازی کنیم که اولین بازی را کردیم، دومین بازی قطعاً میدانید آن بمبها را گذاشتند و در لندن تخریب شد و قرارداد ما کنسل شد ولی ما همه پول خود را گرفتیم.
گفتیم ما برای بازی آمدیم و پول ما باید پرداخت شود. همه را گرفتیم و آمدیم. بعد نماینده پوما در کمپ ما آمد و گفت این مقدار میدهم و قرارداد ما ۸۰۰ میلیون بود و گفتیم میگیریم. آن زمان ۸۰۰ هزار دلار میشد. قبول کرد و با ما همانجا قرارداد را امضا کرد. ۳۰۰ میلیون را به البسه بدهد و ۵۰۰ میلیون نقد بدهد. ما قرارداد را بستیم. خودش هم رفت و تمام لباسها را زد و شیر اینجا و ایرانول و ایران. به راحتی، در مصاحبه تلویزیونی گفتم تحریم خودتان هستید. به خدا آمریکا درجه پنجم است. تحریم خود ما هستیم. ضعیف هستیم و همواره میگوییم تحریم مانع است.
*آقای محمد حسین دادکان متولد ۱۳۳۴ در پاچنار هستند؛ درسته؟
بله.
*فرزند حاج آقا مصطفی دادکان هستند.
بله.
*به ایشان مصطفی پادگان میگفتند.
بله.
*چطور به ایشان مصطفی پادگان میگفتند؟
خدا رفتگان شما را بیامرزد، عکسی در آلبوم من هست و بعد به شما نشان میدهم، نوشته برای این که سربازی ایشان طول کشید و همیشه لباس سربازی میپوشید دادکان، شد پادگان. ۹ سال سربازی پدر من طول کشید.
*دو مقطع را ایشان تعریف میکنند یعنی یک مقطع جزو داشمشتیهای آن زمان بود و به قول معروف بزن بهادرهای آن زمان که دست همه را هم میگرفت. یک مقطع زندگی ایشان هم از کربلا به بعد است. بعد از اینکه کربلا میروند و میآیند آدم دیگری میشوند و عشق به امام حسین (ع) ایشان را عوض میکند و هیات محبانالزهرا را تاسیس میکنند. درست است؟
قبل از این بگویم آقای حجتالاسلام عالی خدمت حضرت آقا که بودند، ایشان واعظ آن روز بود. آقای عالی گریزی زد و گفت من میخواهم حرفی از یک مصطفایی بزنم و این به خاطر آقازادهاش که آشنا در جامعه هست من فامیلی ایشان را نمیگویم. پدر من تا ۲۸-۲۷ سالگی ادامه راه داشت، یعنی دوست داشت جزو شلوغکنهای محل و بزن بهادرهای محله باشد، کارهای جوانی انجام میداد. یک روز همه این کارها را پدرم خدابیامرز کنار گذاشت و ۱۳۲۷ که خودش ۲۷ ساله بود، هیات محبانالزهرا را به اتفاق حاج رمضان رضایی درست کرد و تمام آن کارها را کنار گذاشت.
حقیقتاً همه روحانیتی که الان من به شما میگویم، آیتالله قوام، آیتالله بروجردی، ناطق نوری، حاج احمد کافی، صالحی خوانساری، حاج فاضل کاشی و تمام اینها نوارها موجود است که درباره پدر من چه چیزهایی گفتند و چه بوده و چه شده است.
من هم خوشحالم پدرم اگر یک روزی گفتند «ز آتش حسین او شهرتش دیوانه شد» و فیلم هم با همین عنوان درباره پدر من ساختند و در خانه سینما نمایش دادن، خوشحالم بگویم فرزند همان پدر هستم و افتخار میکنم، نه تنها خودم که برادرها و خانوادهام هم افتخار میکنند.
*پدر از آن تحول برای شما چیزی نگفته است که چطور این طور شد؟
حاج منصور ارضی یک نوار دارد، من اسم ایشان را نبردم. ایشان هم سالیان دراز با آقای طاهریها در هیات ما میخواندند. حاج منصور ارضی یک نوار دارد و در آن نوار میگوید، مصطفی میخواست مجلسی برود و سید آن مجلس میگوید مصطفی شما نمیتوانید در مجلس وارد شوید. میگوید چرا؟ میگوید چون این کار را شما انجام دادید. ما آدمی که این کار را انجام دهد راه نمیدهیم. پدر من هم میگوید اشکالی ندارد و به خانه میآید.
شب این بزرگ هیات خواب میبیند در یک بیابانی گیر کرده و از گرسنگی و تشنگی میافتد. این بزرگ هیات جلوتر میرود و میبیند سگی بالای تپه میرود و آنجا آب میخورد. میگوید میخواهد برود نگاه میکند دور از جان شما و دوستانی که میشنوند، سر پدر من است ولی بدن همان حیوان است. میگوید مصطفی شما اینجا چه کار میکنید؟ میگوید من سگ قافله امام حسینم. در نوار حاج منصور ارضی هست و همه گریه میکنند. میگوید اگر میخواهید بالا آب بخورید من باید شما را ببرم. پدر من این را بالا میبرد. با همان شکل و شمایل.
این از خواب میپرد. دهه محرم هم بود. صبح به بزرگهای دیگر هیات میگوید باید امشب مصطفی را بیاوریم. میگویند چرا؟ این خواب را تعریف میکند. میگوید من در خواب این را دیدم و باید او را بیاوریم. این برای ۱۱-۱۰ سال پیش است و حاج منصور تعریف کرده است. بعد میآیند و در خانه پدر من را میزنند و پدربزرگم در را باز میکند و میگویند مصطفی را میخواهیم. پدر من میآید و علت را میپرسد. میگوید مصطفی ما را ببخش و میخواهیم شما را به هیاتی بیاوریم که دیشب گفتیم نیا. پدر من میگوید من نمیآیم. آنها اصرار میکردند و پدر من انکار میکرد. در نهایت وقتی پدربزرگم میگوید امشب با من بیا! میگوید به یک شرط میآیم که آن قلادهای که در خواب دیدید در گردن من بیندازید و من را ببرید. اینها تعجب میکنند از کجا خواب را فهمیده است؟!
*سال ۵۸ چطور به رحمت خدا رفتند؟
یک سکته کردند و خدا بیامرز فوت شد.
*قبل از فوت ایشان خاطرهای چیزی ندارید؟
بله. پر از خاطره هستم فقط این را میتوانم بگویم که اینجا از آقای ناطق نوری تشکر کنم که مراسم پدر من را در خانه انجام داد.
*مادر چه زمانی فوت کردند.
سال ۹۰ فوت کردند.
*خدا رحمتشان کند. چه زمانی ازدواج کردید؟
من ۳۰ سال پیش ازدواج کردم.
*یعنی سال ۶۸ بود.
بله.
*یعنی ۳۴ ساله بودید
بله.
*چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
مادرم خدا بیامرز آمد به همراه خانم برادرم گفتند خانمی را دیدیم و این مشخصات را دارند و با ایشان صحبت کردیم. به منزل آنها رفتیم و پدر خانمم بچه تهران بود و قبول کرد ما داماد ایشان بشویم.
*حاج خانم خانهدار هستند؟
بله.
*مهریه چقدر بود؟
مهریه هم فکر میکنم آن زمان ۱۵۰ یا ۲۰۰ سکه بود.
*عجب! خطبه عقد را چه کسی خواند؟
خطبه عقد را امام جماعت مسجد بالای سید خندان، حاج آقای موسوی، خدا بیامرز خواند.
*دو دختر خانم دارید.
بله.
*چه میکنند؟
یکی فوق لیسانس روانشناسی بالینی است و دیگری هم دفاع میکند و فوق لیسانس میکروبیولوژی است.
*ازدواج کردند؟
نه. هر دو در خانه هستند.
*سرکار نمیروند؟
خیر.
*با هم بحث و صحبت میکنید؟
خدا را شکر. نعمت خوبی دارم. اگر خوب نبود میگفتم خوب نیست. خدایی هر دو آن چیزهایی که ما میخواهیم و میگویم قوام خانوادهها است را ایجاد کردند. نسبت به ما حساس و مهربان هستند و من هم متقابلاً تلاش کردم پدر بدی برای آنها نباشم.
*با آنها بحث روز میکنید؟ انتقاد میکنند چرا این مطالب را بیان کردید یا آن مصاحبه را چرا انجام دادید؟
بله. میگویند نکند برای شما مشکلی پیش آید. میگویم غصه من را نخورید و مطمئن باشید هیچی نمیشود.
*میگویید من پسر آقا مصطفی هستم!
نه. میگویم من چیزی نمیگویم به کسی بربخورد. میگویم خداترس باشید. هر کاری میکنید بدانید در محضر خدا هستید و به آخرت خودتان فکر کنید.
*به حاج خانم در کار خانه کمک میکنید؟ اهل کار خانه هستید؟
بله. به وفور.
*چه کار میکنید؟
من انواع غذاها را به راحتی درست میکنم.
*بلد هستید؟
بله. الان اینها را بگویم سخت باور میکند. بیرون از تهران میرویم دختران من به مادرشان میگویند استراحت کنید و اجازه دهید پدر غذا درست کند. خجالت میکشند بگویند شما درست نکنید و پدر خوشمزهتر درست میکند. (میخندد)
*چه غذایی را از همه بهتر درست میکنید؟
هر چیزی بگویید بلد هستم و علاقه دارم.
*مثلاً قورمه سبزی بلد هستید؟
بله. راحت درست میکنم و علاقه هم دارم. شما میدانید آشپزی و خط